سید حسین علوی
جمعیت انبوه اهالی تهران با چهرههایی بهتزده میدان توپخانه
را پر کرده بودند. باد شدیدی وزیدن گرفته بود و در میانه این طوفان، دسته موزیک
مشروطهخواهان، نوای مستانه «آغشام» مینواخت! بالاخره انتظار جماعت به سر رسید.
مجتهد طراز اول تهران را دست بسته و سربرهنه، کشان کشان به وسط میدان توپخانه
آوردند... ولولهای در جماعت افتاده بود. پیرمرد که هنوز زخم گلوله چند ماه پیش
تروریستهای مشروطهچی در پایش بود و پای مجروحش را لنگلنگان به زمین میکشید، به
ضرب قنداق تفنگ بریگارد قزاق، مجبور بود فشار شدیدی به جسم نحیفش بیاورد. بالاخره
او را به پای چوبه دار بردند. نمایندگان سفارتخانههای روس و انگلیس در آخرین لحظات
به نزدش آمده و از او خواستند پای «مشروطه منهای مشروعه» را امضا کند تا در امان
بریتانیا و روسیه تزاری باشد. اما به یکباره برآشفت و فریاد برآورد: «آنکس که زیر
بیرق اسلام است تن به خفت رفتن، زیر علم کفر نخواهد داد»!... آخر در نگاه کسانی که
بر موج مشروطهخواهی سوار شده بودند خطر مشروعهخواهی بزرگترین تهدید محسوب میشد و
در میان مشروعهخواهان کدام صدایی دشمنشکنتر بود از صدای آن فضلالهی؛ جناب حاج
شیخ فضلالله نوری (قدسالله نفسهالزکیه)؟! جرم او آن بود که میگفت: «مشروطگی
منهای شریعت نبوی هیچ تفاوتی با سلطنت ندارد. هر دو به واسطه استکبار در مقابل
خداوند متعال، مصداق دیکتاتوریاند.» وقتی طناب دار را بر گردن مبارکش انداختند
فرمود: «دیشب در خواب، رسول خدا و امیر مومنان (سلامالله علیهما) را دیدم که به من
بشارت دادند؛ فردا میهمان مایی! پس بشتابید که سوختم در عطش زیارت حبیبم»!... راستی
آن روز؛ جمعه 13 رجب بود! روز میلاد اول مظلوم عالم، علی(ع)!... یوسف خان ارمنی که
از سخنان شیخ، غرق در خشم گشته بود، جلو آمد تا کار را تمام کند. شیخ در آخرین
کلمات خویش فرمود: «هذه کوفه الصغیره!...انا لله و انا الیه راجعون»... یوسف خان
ارمنی لگدی بر چهارپایه زد، ناگاه شیخ در میان زمین و آسمان؛ برفراز دار معلق
گشت... و عجبا که هیچ تقلا نکرد. گویی اصلا تا چند دقیقه پیش، هیچ در زمین نداشت که
حالا چیزی از دست داده باشد! او سالها بود که فانی فیالله گشته بود و اینک محبوب
او بود که به پاس دفاع از قانون شریعت نبوی، در جنتالمأوی میزبانش گشته بود...
راستش وقتی سهشنبه شب، صلابت شورای محترم نگهبان در پاسداری از حریم قانونی اسلام
در عدم احراز صلاحیت برخی از رجال را ملاحظه کردم، به خود بالیدم که خدای عالمیان
چقدر ما را عزیز داشته که توفیق حیات در سایه چنین نظام مستحکم و پیراسته و مقدسی
را نصیبمان نموده است. از خود میپرسیدم که اگر سد مستحکم و حصن حصینی چون شورای
نگهبان نبود، تاکنون چند بار باید به زیر بیرق کفر و نفاق میرفتیم؟ در همین افکار
بودم که به ناگاه چشمم به تابلوی روی دیوار خیره ماند. تابلویی که مفتخر به حمل
تمثال نورانی شیخ فضلالله نوری(ره) با آن لبخند جاودانی و معصومانهاش بود. به خود
گفتم؛ اگر امروز رونقی در بساط اسلام است، اگر بنای عظیم حکومت اسلامی برقرار است و
اگر عزتی از ما در چشم جهانیان است، این همه از برکت خون شهیدانی است که با فدا
کردن تمام هستیشان نگذاشتند راه صیانت از اسلام ناب محمدی(ص) در تلاطم تاریخ، محو
شود. اگر امروز شورای نگهبانی داریم که ضامن دینی بودن ماهیت مردم سالاری ما و دژ
مستحکم انقلاب در برابر فتنهگران و منحرفان است، مدیون و مرهون خون پاک مجتهد
مظلومی هستیم که در اثر پافشاری تاریخی او هیئت خمسه مجتهدان به عنوان نگاهبانان
مشروعیت مجلس مشروطه وارد متمم قانون اساسی مشروطه گشت. و هرچند دشمنان هرگز
نگذاشتند که آن اصل بنیادین به اجرا درآید، لکن پس از هفتاد سال، فریادهای آن مجاهد
نستوه از حنجره ملت ایران به آسمان برخاست و این بار طوفان انقلاب اسلامی به رهبری
ابرمردی از همان شجره طیبه روحانیت متعهد، شورایی چون شورای نگهبان را تاسیس نمود
تا قلب آن شهید والامقام آرام گرفته و آن لبخند آسمانی، جاودانی گردد.
و حرف آخر
آنکه نبی مکرم اسلام فرمودند: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء»! قلم دانشمندان
برتر است از خون شهیدان... اکنون راقم این سطور درمانده از این است که مرتبت مرتفع
عالمی که خون پاکش سند شهادت او نزد خدای تبارک و تعالی است را چگونه دریابد؟!...
جمعه این هفته 13 رجب است و ولادت حضرت مولی الموحدین؛ علی ابن ابیطالب (سلامالله
علیه) در فرح میلاد مولود کعبه، یادی از آن شهید مظلوم که دینش بر گردن ما ادا
ناشدنی است نیز بنماییم که به فرموده مولایمان: «زنده نگاه داشتن راه شهیدان کمتر
از شهادت نیست.»
!... راستی
آن روز؛ جمعه 13 رجب بود! روز میلاد اول مظلوم عالم، علی(ع)!... یوسف خان ارمنی که
از سخنان شیخ، غرق در خشم گشته بود، جلو آمد تا کار را تمام کند. شیخ در آخرین
کلمات خویش فرمود: «هذه کوفه الصغیره!...انا لله و انا الیه راجعون»... یوسف خان
ارمنی لگدی بر چهارپایه زد، ناگاه شیخ در میان زمین و آسمان؛ برفراز دار معلق
گشت... و عجبا که هیچ تقلا نکرد. گویی اصلا تا چند دقیقه پیش، هیچ در زمین نداشت که
حالا چیزی از دست داده باشد! او سالها بود که فانی فیالله گشته بود و اینک محبوب
او بود که به پاس دفاع از قانون شریعت نبوی، در جنتالمأوی میزبانش گشته بود...
راستش وقتی سهشنبه شب، صلابت شورای محترم نگهبان در پاسداری از حریم قانونی اسلام
در عدم احراز صلاحیت برخی از رجال را ملاحظه کردم، به خود بالیدم که خدای عالمیان
چقدر ما را عزیز داشته که توفیق حیات در سایه چنین نظام مستحکم و پیراسته و مقدسی
را نصیبمان نموده است. از خود میپرسیدم که اگر سد مستحکم و حصن حصینی چون شورای
نگهبان نبود، تاکنون چند بار باید به زیر بیرق کفر و نفاق میرفتیم؟ در همین افکار
بودم که به ناگاه چشمم به تابلوی روی دیوار خیره ماند. تابلویی که مفتخر به حمل
تمثال نورانی شیخ فضلالله نوری(ره) با آن لبخند جاودانی و معصومانهاش بود. به خود
گفتم؛ اگر امروز رونقی در بساط اسلام است، اگر بنای عظیم حکومت اسلامی برقرار است و
اگر عزتی از ما در چشم جهانیان است، این همه از برکت خون شهیدانی است که با فدا
کردن تمام هستیشان نگذاشتند راه صیانت از اسلام ناب محمدی(ص) در تلاطم تاریخ، محو
شود. اگر امروز شورای نگهبانی داریم که ضامن دینی بودن ماهیت مردم سالاری ما و دژ
مستحکم انقلاب در برابر فتنهگران و منحرفان است، مدیون و مرهون خون پاک مجتهد
مظلومی هستیم که در اثر پافشاری تاریخی او هیئت خمسه مجتهدان به عنوان نگاهبانان
مشروعیت مجلس مشروطه وارد متمم قانون اساسی مشروطه گشت. و هرچند دشمنان هرگز
نگذاشتند که آن اصل بنیادین به اجرا درآید، لکن پس از هفتاد سال، فریادهای آن مجاهد
نستوه از حنجره ملت ایران به آسمان برخاست و این بار طوفان انقلاب اسلامی به رهبری
ابرمردی از همان شجره طیبه روحانیت متعهد، شورایی چون شورای نگهبان را تاسیس نمود
تا قلب آن شهید والامقام آرام گرفته و آن لبخند آسمانی، جاودانی گردد.
و حرف آخر
آنکه نبی مکرم اسلام فرمودند: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء»! قلم دانشمندان
برتر است از خون شهیدان... اکنون راقم این سطور درمانده از این است که مرتبت مرتفع
عالمی که خون پاکش سند شهادت او نزد خدای تبارک و تعالی است را چگونه دریابد؟!...
جمعه این هفته 13 رجب است و ولادت حضرت مولی الموحدین؛ علی ابن ابیطالب (سلامالله
علیه) در فرح میلاد مولود کعبه، یادی از آن شهید مظلوم که دینش بر گردن ما ادا
ناشدنی است نیز بنماییم که به فرموده مولایمان: «زنده نگاه داشتن راه شهیدان کمتر
از شهادت نیست.»